Blue night's radio : Olympiad
چند روزیِ که قصد دارم یه هدف برای خودم تعیین کنم تا یه انگیزه برای تلاش کردن داشته باشم. معدل بالا و مهاجرت از جمله پیشنهاداتی بودن که اطرافیانم بهم دادن. اما اون وسط یه پیشنهاد بود که توجهمو جلب کرد؛ المپیاد
چند روزیِ که قصد دارم یه هدف برای خودم تعیین کنم تا یه انگیزه برای تلاش کردن داشته باشم. معدل بالا و مهاجرت از جمله پیشنهاداتی بودن که اطرافیانم بهم دادن. اما اون وسط یه پیشنهاد بود که توجهمو جلب کرد؛ المپیاد
امروز بعد از چندین روز پر استرس تا حدودی اوضاع مدرسمون بهتر شده بود و بچه ها داشتن به درس های عقب موندشون میرسیدن. اما اینبار معلم ها و مدیر بیشتر هیزم تو اتیش بچه ها ریختن و یک شخص طرفدار نظام رو برای سخنرانی به مدرسه اوردن.بچه ها هم از یه جایی به بعد دیگه نتونستن حرف هایی که مستقیما به شعورشون توهین میکرد و تحمل کنن و شروع به اعتراض کردن. مدیر هم اسم تک تک بچه های معترض رو یادداشت کرد( مخصوصا کسایی که شروع به شعار دادن کردن) و حسابی برامون خط و نشون کشید و کری خوند و حتی چند نفر رو هم زد. اینبار نمی خوام نظر خودم رو راجب این قضایا بگم. به جاش میخوام به یک دیالوگ از فیلم <25،21 ساله> رو که توسط کاراکتر وان سونگ گفته شد اشاره کنم:
این روز ها روز به روز بیشتر غمگین میشم، حساس تر شدم و با کوچیک ترین حرفی از طرفی بقیه ناراحت میشم و میزنم زیر گریه.