Blue night's radio : myself
از بچگی هر وقت چیزی رو میخواستم، خودم میساختمش. نه اینکه زیادی خودکفا و باهوش بوده باشم؛ بلکه به خاطر اینکه مادربزرگم انقدری پولدار نبود که هر چیزی که میخوام رو برام بخره. پس خودم با وسایل به ظاهر بدرد نخوری که از انباری خونه و گاها بیرون گیر میاوردم، چیز هایی که میخواستم رو میساختم. درسته که اصلا شبیه به نسخه واقعیش نمیشد، ولی همون هم برام یه عالمه ذوق و شوق و خوشحالی به همراه داشت. مثلا وقتی هشت سالم بود هم کلاسیم از عموش یه چرتکه چوبی هدیه گرفت که حسابی قشنگ بود و مهره های رنگیش ذهن کوچیک و بچگانه ی هاروعه هشت ساله رو بدجور درگیر خودش کرده بود.